.
حتی هنگامی که با اُبراین صحبت می کرد و معنای کلماتِ به کار رفته را می فهمید ، بدنش یخ کرده و لرزشی وجودش را فرا گرفته بود. احساس می کرد به رطوبت گور نزدیک تر می شود و این موضوع چندان هم عالی نبود ، زیرا او همیشه می دانست که گور او کنده شده است.
.

♦ کتاب 1984 - نوشته جورج اوروِل - صفحه 160

♦ کتاب 1984 - نوشته جورج اوروِل - صفحه 157

♦ کتاب 1984 - نوشته جورج اوروِل -  صفحه 154

♦ کتاب 1984 - نوشته جورج اوروِل - صفحه 152 | بخش 5

♦ کتاب 1984 - نوشته جورج اوروِل - صفحه 141

♦ کتاب 1984 - نوشته جورج اوروِل - صفحه 138

♦ کتاب 1984 - نوشته جورج اوروِل - صفحه 137

مشخصات
آخرین جستجو ها